نقش تدبر درون ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی

 

مقدمـه:

 

موضوع این تحقيق، هم خانواده درس نام نیکو ونقش خردمندان «نقش تدبر درون ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی» است.

خط تولید یک تحقيق ، متشکل از سه مرحله تتبع، تحلیل و نگارش است. هم خانواده درس نام نیکو ونقش خردمندان روش تتبع نویسنده، کتابخانـه­ای است. هم خانواده درس نام نیکو ونقش خردمندان بدین معنی کـه در مرحله­ گرد­آوری داده­ها، منابع تفسیری، روایی و لغوی را مورد توجه قرار داده است.

در مرحله­ تحلیل گزاره­ها، پژوهش و تدریس درون زمـینـه تدبر مورد توجه قرار گرفته و مـی­توان روش تحلیل را، نوشتاری و گفتاری قلمداد کرد. سبک نگارش این تحقيق نيز، تلفیقی از علمـی و ادبی است. یعنی بار علمـی تحقيق، مانع از بروز             ذوق ادبی نشده، چنانکه رویکرد ادبی آن، حیثیت علمـی را پنـهان نکرده است.

در مقدمـه­ای با عنوان «ترویج و گسترش کدام فرهنگ قرآنی؟»، خطر توسعه و تثبیت نگاه سکولار بـه فرهنگ قرآنی را گوشزد کرده و آن را مصداق مـهجوریت مدرن قرآن کریم معرفی گرديده هست و ریشـه این نگاه را، مي توان پندار ناکارآمدی قرآن (از منظر برخي روشنفكران) درون متن زندگی فردی و اجتماعی دانست.

در قسمت دوم سعي گرديده مطالبي با عنوان «تدبر، کلید ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی»، نگاه ناهماهنگ و کشکول­وار بـه صحیفه وحی را، عامل اصلی پندار پیش­گفته قلمداد هست را مورد بررسي قرار مي دهيم و در مقام اثبات واقعیت این هست که آیـات قرآن، بدون لحاظ انسجام و هماهنگی، تنـها درون حد روایـاتی مجمل، ایفای نقش مـی­کند و با این نگاه، قرآن کریم هرگز نقش بی­بدیل خود را  در پیش­برد اه دین ایفا نخواهد کرد و به بیـان بهتر، قرآن که تا حد قابل توجهی                   مـهجور خواهد ماند.

آنگاه با استناد بـه آیـه هشتاد و دوم سوره مبارکه نساء، تدبر درون کلام خدا را، تنـها راه ارتقاء از وضعیت کنونی (فهم نابسامان از سامانـه قرآن) بـه وضعیت مطلوب (فهم مجموعی و هماهنگ از قرآن) مورد بررسي قرار مي گيرد ونقش انحصاری تدبر درون توسعه و ترویج فرهنگ قرآنی بيش از پيش آشکار مـی­شود.

در ادامـه نوشتار، «آیـات و روایـات تدبر» را مورد بحث و بررسی قرار گرفته و اشاره بـه اهمـیت بالای این حق و تکلیف الهی درون بیـان خدای تعالی و معصومان (علیـهم السلام) مورد مداقه و بررسي قرار مي گيرد و در نـهايت ، مبحثی علمـی درباره «مفهوم­شناسی تدبر» مطرح مي نمائيم که تا اعلام گردد کـه تدبر مورد تاکید قرآن و عترت (علیـهم السلام)، همان فهم روشمند و هماهنگ ظاهر قرآن (آیـات، سوره­ها، کل قرآن و موضوعات) است. «خلاصه­ای از نتیجه تدبر درون سوره مبارکه جمعه»   پایـان­بخش این تحقيق و نمونـه­ای عینی از تدبر است.

 

حاکمـیت

توسعه یـافته فرهنگ قرآنی

 

نجات از خطر نگاه سکولار بـه فرهنگ قرآنی و خروج جامعه از مـهجوریت مدرن قرآن

 

وجدان کارآمدی قرآن کریم درون متن زندگی فردی، خانوادگی و اجتماعی

 

تدبر: هم خانواده درس نام نیکو ونقش خردمندان فهم روشمند و هماهنگ ظاهر قرآن کریم

 

نمودار نقش تدبر درون ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی

واژگان کلیدی

نگاه سکولار بـه فرهنگ قرآنی، مـهجوریت مدرن قرآن، فهم قرآن بـه صورت ناهماهنگ و کشکول­وار، فهم انسجام و هماهنگی درون قرآن، تدبیر خدا درون قرآن، تدبر درون قرآن

مقدمـه: ترویج و گسترش کدام فرهنگ قرآنی؟

تشخیص درست راه و روش گسترش فرهنگ قرآنی، درون گرو شناختی صحیح از فرهنگ قرآنی است. دو نگاه درون این باره قابل تصور است:

1.      فرهنگ قرآنی، امری مـهم هست که حتما در کنار سایر شئون زندگی فردی و اجتماعی بشر، مورد توجه باشد. انسان و جامعه انسانی، حتما به موازات توجه بـه امور عادی و مادی زندگی، مانند اقتصاد، سیـاست، موسیقی، ورزش، تفریح و ...، قرآن را هم از یـاد نبرد و با قرائت و ترجمـه و تفسیر آن محشور باشد.

جامعه، نیـازمند مؤسسات و مراکزی هست که امکان قرآن­آموزی (فراگیری روخوانی، روان­خوانی، تجوید، صوت و لحن، ترجمـه و مفاهیم، تفسیر و حفظ قرآن) را درون اختیـار همگان قرار دهد. درون صدا و سیما و سایر رسانـه­ها، حتما شبکه­ها و ستونـهایی به منظور قرآن طراحی شود که تا همگان و به ویژه اهل قرآن از آن استفاده کنند. ایجاد و گسترش رشته­های تحصیلی قرآن و تفسیر درون حوزه­ها و دانشگاه­ها لازم هست تا درون کنار اساتید و کارشناسان سایر شاخه­های دینی، اساتید و پژوهشگران قرآنی تربیت شوند و در مؤسسات آموزشی، پژوهشی و فرهنگی قرآن خدمت کنند. حتما کتابهای آموزش قرآن درون مدارس و دانشگاه­ها تدریس شود که تا دانش­آموزان و دانشجویـان، افزون بر دروس طبیعی خود با قرآن هم آشنا باشند. درون و دیوار جامعه حتما با آیـات قرآن مزین شود که تا چشم رهگذران درون کنار مشاهده انواع ظواهر دنیـا، آیـات قرآن را هم مشاهده کندنـه اينكه بـه بهانـه زيباسازي بـه جاي آيات قرآن گل و بوته نقاشي نمايند( البته زيباسازي و تزئين معابر بايستي درون رأس امور باشد اما نـه اينكه بهانـه اي براي حذف آيات الهي از سطح جامعه گردد) . تشکیل معاونت­های قرآنی درون نـهادهای مختلف فرهنگی، پدیده­ای قابل توجه هست تا با نظارت و حمایت ایشان، برنامـه­های قرآنی درون سطح نـهادها و زیر مجموعه تحت پوشش آنـها پیـاده شود. قرائت قرآن درون مساجد، ابتدای مجالس، محافل انس، جلسات بزرگداشت اموات و قبرستانـها و همـین­طور قرائت قرآن درون ماه مبارک رمضان و ایـام اعتکاف نیز سنتهایی نیکو هست که حتما حتما با رونق بیشتری و روشـهاي نوين تر و كارآمدترادامـه یـابد و ...

2.      فرهنگ قرآنی، امری ضروری هست که حتما زیربنای همـه شئون زندگی فردی و اجتماعی باشد. حتما روح حاکم بر جامعه انسانی و همـه لوازم مادی و معنوی آن باشد. درون این نگاه، قرآن نـه بـه عنوان یکی از امور مورد نیـاز انسان و جامعه، بلکه بـه عنوان اصل حاکم بر همـه امور مربوط با انسان و انسانیت و برپا دارنده مصالح اجتماع بشری مورد توجه است: ... يَتْلُواْ صحُُفًا مُّطَهَّرَةً * فِيهَا كُتُبٌ قَيِّمَة ... (سوره بینـه، آیـات 2 و 3): ... صحیفه­های پاک قرآنی را بر آنـها تلاوت مـی­کند * درون آن صحیفه­ها، نوشته­هایی هست که احکام و معارف الهی را کـه برپا دارنده امور جامعه انسانی هست             بیـان مـی­کند[1].

آری جامعه، مؤسسه قرآنی مـی­خواهد. شبکه و مجله قرآن، لازم است. ایجاد رشته­های متنوع تحصیل درون زمـینـه علوم قرآنی و تفسیر، مطلوب است. تدریس قرآن درون مدارس و دانشگاه­ها، ضروری است. تابلوهای قرآنی هم خالی از لطف نیست. تشکیل معاونت­های قرآنی، اقدام مبارکی است. قرائت قرآن درون شرایط مکانی و زمانی خاص، سنت حسنـه­ای است. ولی همـه اینـها، بـه عنوان پشتیبان، ناظر، شاخص یـا ... ایفای نقش مـی­کند و هدف اصلی، حاکمـیت قرآن بر همـه شئون است. مقصود نـهایی از همـه فعالیتهای قرآنی، تزریق قرآن و فرهنگ قرآنی بـه شریـانـهای زندگی، اعم از فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، سیـاسی، ورزشی، تفریحی و ... است. دیگر معنی ندارد کـه مؤسسات قرآنی درون کنار مراکز فرهنگی دیگر، اما بی­ربط با آنـها ایفای نقش کند؛ یـا قرآن­شناسان درون کنار کارشناسان سایر علوم انسانی و اسلامـی و حتی طبیعی و ریـاضی، اما بدون تعریف نسبت خود با آنـها مشغول خدمت باشند؛ یـا کتبی به منظور تدریس قرآن طراحی شود، اما رابطه­ای بین این کتب و این دروس با سایر کتابها و درسها برقرار نشود؛ یـا تابلوهای قرآنی بر درون و دیوار نصب شود، اما سیستم حاکم درون جامعه، قرآنی نباشد؛ معاونت قرآنی، تشکیل شود، اما پشتوانـه­ای پنداری به منظور شانـه خالی سایر معاونت­ها از زیر بار قرآن باشد و در نـهایت از حاکمـیت فرهنگ قرآن خبری نباشد. درون این نگاه، قرآن درون متن زندگی فردی و اجتماعی انسان بـه طور مستقیم دخالت دارد. کتاب مرجع آحاد مردم درون زمـینـه­های کلان بینشی، گرایشی و رفتاری است. درون همـه علوم اسلامـی، حرف اصلی را مـی­زند. مبدأ و منتها و جهت­گیری علوم طبیعی و ریـاضی را مشخص مـی­کند. اصلی­ترین کتاب قانونگذاری و مبنای روشن حکومت است. سیستم­های مبنایی اقتصاد، سیـاست و ... را نیز تعیین مـی­کند. درون این نگاه، قرآن به منظور قرآن نیست. قرآن به منظور انسان هست و انسان شکوفا از قبل قرآن. قرآن به منظور جامعه هست و جامعه، درون مسیر تکامل قرآنی.

مقایسه بین این دو نگاه، ذهن انسان را متوجه خطر مـهم توسعه و تثبیت نگاه سکولاریستی بـه مقوله فرهنگ قرآنی مـی­کند. این خطر، محصول پندار ناکارآمدی قرآن درون متن زندگی، بـه موازات احساس ضرورت حضور قرآن کریم درون جامعه است. یعنی ما از یک سو، باور داریم کـه قرآن تنـها راه نجات هست و حتما مورد توجه باشد و از سوی دیگر، کارآمدی قرآن را وجدان نکرده­ایم، هر چند کـه به آن معتقد باشیم. این امر سبب مـی­شود کـه با همـه وجود بـه امر قرآن اهتمام ورزیم، اما ناخودآگاه و به تدریج، قرآن را از متن زندگی فردی و اجتماعی فاصله دهیم. نشانـه وجود این خطر آن هست که هر روز بر تعداد مراکز قرآنی و حجم فعالیتهای قرآنی افزوده خواهد ­شد، اما بـه تناسب آن از حاکمـیت قرآن خبری نخواهد بود. این سخن بـه معنی نفی آثار مثبت اقدامات قرآنی نیست، بلکه هشدار نسبت بـه آفت احتمالی رویکرد موجود است. تکثیر تصاعدی مراکز، کتب، کارشناسان، طرحها و برنامـه­های قرآنی درون کنار سرعت کمِ رشد، یـا رکود و یـا عقب­گرد درون حیطه حاکمـیت قرآن کریم، مـهجوریت مدرن کتاب آسمانی هست که نتیجه نگاه سکولار بـه فرهنگ قرآنی بـه شمار مـی­رود.

این نوشتار، ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی را با نفی نگاه سکولاریستی مورد توجه قرار مـی­دهد. یعنی بر آن هست که تدبر را بـه عنوان راه تزریق فرهنگ قرآنی بـه شریـانـهای مختلف جامعه بشری مطرح کند.

تدبر، کلید ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی:

همـه مسلمانان بـه عظمت و قداست قرآن کریم، اعتقاد دارند و این باور همگانی از بیـانات نورانی خدای عزوجل و رسول گرامـیش (صلی الله علیـه و آله و سلم) و اهل بیت معصوم او (علیـهم السلام) سرچشمـه گرفته است. تمام اندیشمندان آگاه و متعهد، قرآن را زیربنای رشد افراد، خانواده­ها و جوامع و قانون اساسی حکومت جاودانـه الهی بـه گستره همـه هستی مـی­دانند. این گزاره بدین معنی هست که درون حیطه نظری، مانع مـهمـی بر سر راه حاکمـیت قرآن درون جامعه اسلامـی وجود ندارد. هر چند بـه موازات بینش قرآن­مدار امت اسلامـی، سؤالات و شبهاتی، ذهن جستجوگران حقیقت را بـه خود مشغول کرده و گاه، قلم برخی از نویسندگان را از راه روشن منطق و استدلال، بـه بیراهه تردید و انکار لغزانده است. البته بـه برکت وجود دانشمندان ربانی، بازار پاسخ بـه کج­اندیشی­ها، همواره پر رونق بوده است.

موج قرآن­گرایی، بعد از فراز و نشیب بسیـار، اینک بـه سمت اوج بی­بدیل خود درون حال حرکت هست و بـه اعتراف کاوشگران عرصه قرآن، جهان اسلام درون حال جهشی کم­نظیر درون وادی قرآن هست و حتی مـی­توان گفت کـه سیر تطور اندیشـه و عمل درون مـیان غیر مسلمانان نیز، از این واقعیت بی­ نصیب نمانده است. بـه تناسب افزایش ظرفیت اعتنا و ابتنای بـه قرآن کریم درون عرصه جهانی، سیل شبهات و حتی حملات ناجوانمردانـه بـه ساحت قرآن، خروشان­تر از گذشته درون مسیر تخطئه باور قرآنی، درون حال طغیـان است. بـه نظر مـی­رسد کـه زمان تحول درون چگونگی دفاع از حریم قرآن کریم فرا رسیده هست و حتما مـیدان پاسخ بـه شبهات فراوان مربوط بـه قرآن را تغییر داد. واقعیت آن هست که شبهات و پاسخها، تازگی ندارد و چیزی جز حجم شبهه و پاسخ؛ و ادبیـات شبهه­افکنی و پاسخ­گویی عوض نشده است.

تا کی حتما اعجاز کلام وحی مورد سؤال باشد و اندیشمندان قرآن­باور، فقط درون مقام نظر پاسخ دهند؟ که تا کدامـین زمان رواست کـه قدرت پاسخ­گویی قرآن بـه مسائل زمان نادیده گرفته شود و علمای ربانی، تنـها تئوری توان رهبری قرآن درون هر زمان را گرم­تر مطرح کنند؟ که تا چه وقت مـی­توان پذیرفت کـه گزاره­های قرآن، خطاپذیر و ناکارآمد معرفی شود و در مقابل آن، بـه نگارش مقاله­های داغ، اکتفا گردد؟ البته لزوم دفاع نظری از بینش قرآن­گرایی، قابل انکار نیست، اما ضرورت پاسداری عملی از قرآن و اندیشـه قرآن­مداری، بیش از هر زمان دیگری قابل درک است. اینک چندین پرسش مـهم درون زمـینـه پاسداری عملی از حریم قرآن قابل طرح است. درون نـهايت احترام و خضوع این نكته يادآوري مي گردد كه اين قيبل پرسشـها بايستي درون فضای صافی ذهن و دل مورد بررسی قرارگيرد و اجازه ندهد کـه پاسخ­های قالبی و غیر نافذ، راه تولد سؤال و شکوفایی نیـاز را سد کند، زیرا تنـها با رویش پرسش، آفتاب جواب، ثمر خواهد داد. درون ادامـه این مکتوب، پرسشـهای مورد نظر         طبقه­بندی شده است:

1.      آیـا قرآن، معجزه الهی است؟

معجزه، امری خارق عادت بشری و شاهد صدق ادعای رسالت است. دعوای ختم رسالت، نیـازمند معجزه جاوید است. ما کـه قرآن را بـه حق، معجزه جاوید خاتم الأنبیـاء (صلی الله علیـه و آله و سلم) تلقی مـی­کنیم، آیـا با جانمان این اعجاز را وجدان کرده­ایم؟ و آیـا درون برابر وحی و پیـام متعالی آن بـه عجز درآمده­ایم؟

2.      آیـا قرآن، قانون اساسی دین اسلام و حاکم بر همـه امور است؟

 ما کـه با همـه وجود و به خاطر اعتقاد مقدسمان، قرآن کریم را زیر بنای همـه شئون تکامل انسان و انسانیت مـی­دانیم، از این کتاب آسمانی چه بهره­ای داریم؟ ما کـه قرآن را قانون اساسی دین مبین اسلام مـی­دانیم، آیـا تعریفی کامل و درست از چگونگی ابتنای بـه قانون اساسی درون مسائل مختلف اسلامـی ارائه داده­ایم؟

3.      آیـا قرآن، ثقل اکبر است؟

 قالَ رسولُ الله (صلی الله علیـه و آله و سلم): إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْض[2] : رسول خدا (صلی الله علیـه و آله و سلم) فرمود: همانا من درون ميان شما دو يادگار گرانبها بـه جا مي‌گذارم، مادامي كه بـه آن دو تمسك كنيد گمراه نمي‌شويد، كتاب خدا و عترت و اهل بيتم را و اين دو از يكديگر جدا نمي‌شوند که تا روزي كه درون حوض بر من وارد شوند. ما کـه در باورمان، لزوم تمسک بـه دو ثقل اکبر و کبیر، یعنی قرآن و عترت (علیـهم السلام)، نقش بسته است، از تمسک بـه ثقل اکبر چه تعریفی داریم؟ مگر نـه این هست که ما قرآن را همانند روایـات و تنـها از پنجره روایـات، مـی­نگریم. بـه راستی اگر بنای دین بر مبنای ما بود و کمـیت و کیفیت بهره­مندی فعلی ما از قرآن، مطلوب خدا و رسول او بود، آیـا سفارش رسول الله (صلی الله علیـه و آله و سلم) به منظور تمسک بـه عترت (علیـهم السلام) کافی نبود؟ مگر ما از قرآن چه بهره­ای داریم کـه از فرمایشات اهل بیت (علیـهم السلام) حاصل نمـی­شود؟ همـه ما مـی­دانیم کـه اگری قرآن را امام خود بداند و قرآن ناطق را رها کند، بر سبیل نجات نیست. حال با خود بیـاندیشیم کـه اگری امام را قرآن خود بداند و امام مکتوب را رها کند، چگونـه است؟ این چه نقشی هست که بر عهده قرآن هست و وظیفه امام نیست؟ آن چه وظیفه­ای هست که بر دوش امام هست و رسالت قرآن نیست؟ متأسفانـه ما هنوز انتظار خود را از قرآن و عترت (علیـهم السلام) تفکیک نکرده­ایم و رسالت هر یک از این دو یـادگار ارزشمند پیـامبر خود (صلی الله علیـه و آله و سلم) را بـه درستی تشخیص نداده­ایم. بـه همـین دلیل، بود و نبود قرآن، تاثیر چندانی درون وضعیت فعلی ما ندارد. به عنوان مثال، اگر قرآن از فقه ما خارج شود، آیـا چیزی جز آیـات زینت­بخش ابواب فقهی از دست رفته است؟ آیـا آیـه­ای درون یک موضوع فقهی هست کـه مضمون آن درون روایـات ما بـه بیـان روشن­تری یـافت نشود؟ اگر قرآن از فلسفه ما، کلام ما، اخلاق ما، سیـاست ما، اقتصاد ما، فرهنگ ما و ... کنار گذاشته شود، چه خسارت جبران­ناپذیری اتفاق خواهد افتاد کـه ما که تا این حد نگران، از قرآن دفاع مـی­کنیم؟ حتما اعتراف کرد کـه هنوز قرآن کریم، نقش بی­بدیل خود را درون شاخه­های مختلف علوم انسانی و اسلامـی ایفا نکرده است.

4.      آیـا قرآن، مرجعی همگانی است؟

مشکل کجاست کـه قرآن درون جایگاه واقعی خود ایفای نقش نمـی­کند؟ خلأ درون چه رویکردی هست که قرآن، متن مورد رجوع عامـه مردم به منظور پاسخ بـه سؤالات و شبهات اساسی درون زمـینـه­های کلان بینشی، گرایشی و رفتاری نیست؟ محرومـیت طلاب و دانشجویـان و علما و دانشمندان، از رجوع مکرر بـه قرآن درون همـه شئون، از کدامـین نقیصه نشأت مـی­گیرد؟ فقدان نقش­آفرینی قرآن درون مبدأ و متن و منتهای علوم انسانی؛ و در مبدأ و منتها و جهت­گیری علوم طبیعی و ریـاضی از کجاست؟ اگر دانشمندان ربانی ما بخواهند کـه قرآن را اصلی­ترین درس حوزه­های دینی قرار دهند، چه کنند؟ آیـا فقط به منظور مرور متن تفاسیر یـا ترجمـه­ها برنامـه­ریزی کنند؟ آیـا این اقدام، به منظور یک حرکت قرآن­محور کافی است؟ نقص قرآن­مداری درون نـهادهای قانون­گزاری و حکومتی درون چه چیز ریشـه دارد؟

اینـها چهار دسته پرسش مـهم درون باب مـهجوریت قرآن است. پاسخ چیست؟ بـه راستی دلیل مـهجور ماندن قرآن چیست؟ آیـا مشکل را درون کمبود اهتمام و اعتنا جستجو کنیم؟ یـا درون کم بودن مراکز و مؤسسات قرآنی پی بگیریم؟ شاید بودجه کم است. شاید کارشناس کم داریم. شاید کتب تفسیر و علوم قرآنی بـه اندازه کافی موجود نیست. ای بسا ترجمـه­ها کم هست و لازم باشد کـه هر روز ترجمـه جدیدی بـه بازار آید و ... . حتما بیـاندیشیم، مشکل را بیـابیم و آنگاه آستین همت بـه رفع آن بالا بزنیم. همـه ما درون قبال قرآن کریم، مسئولیم. امت اسلام بايد همـه تلاش خود را درون جهت رفع مـهجوريت قرآن كريم بـه كار گيرد، که تا مشمول شكايت پیـامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) درون روز قيامت قرار نگيرد: وَ قَالَ الرَّسُولُ يَارَبّ‏ِ إِنَّ قَوْمِى اتخََّذُواْ هَذَا الْقُرْءَانَ مَهْجُورًا (سوره فرقان، آیـه 30): و یـاد کنید روزی را کـه محمد (صلی الله علیـه و آله و سلم) فرستاده خدا،به شکایت مـی­گشاید و مـی­گوید: پروردگارا، کافران و گنـهکاران قوم من این قرآن را وانـهادند.[3] امروز، تشخیص مـهجوریت قرآن کریم، بسی سخت­تر از گذشته است. این مـهجوریتی مدرن است. قرآن درون همـه جا هست، اما آن طور کـه باید و شاید و در جایگاه واقعی خود ایفای نقش نمـی­کند. این نوشتار، درون ادامـه بـه ریشـه­یـابی مـهجوریت قرآن کریم پرداخته و زمـینـه­هایی به منظور پاسخ­دهی بـه دسته­های چهارگانـه پرسش فراهم مـی­سازد:

1.      قرآن معجزه الهی است.

آنچه گذشت، ضرورت ایجاد تکامل درون روند قرآن­گرایی و دفاع عملی از حریم قرآن کریم را مشخص مـی­کند، اما این مـهم، جز با تصحیح و تکمـیل شناخت ما از قرآن کریم، مـیسر نخواهد بود. قرآن چیست؟ قرآن، ریسمانی هست که از عالم ملکوت بـه عالم ملک آویخته شده و عموم انسانـها با چهره ملکی آن، یعنی ظاهر قرآن کریم مواجه هستند و همـین ظاهر، حجت خدا بر ایشان است. یعنی حتما به آن تمسک کنند که تا ایشان را بـه عالم ملکوت رهنمایی کند: ... كِتَابُ اللَّهِ الثَّقَلُ الْأَكْبَرُ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ سَبَبُ بِأَيْدِيكُمْ وَ سَبَبٌ بِيَدِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل[4] ...  کتاب خدا، ثقل اکبر است. ریسمانی آویخته شده از آسمان بـه زمـین. یک سوی آن درون دست شماست و سوی دیگر درون دست خدای عز و جل ... . ظاهر قرآن متشکل از کلمات، آیـات و سوره­هاست. خدای سبحان بـه وسیله قرآن با انسان سخن گفته است. حال سؤال این هست که آیـا مـی­توان یک واژه از قرآن را بـه تنـهایی مصداق سخن پروردگار متعالی با انسان دانست؟ آیـا یک آیـه تنـها، مصداق کلام اعجازین خدای متعالی است؟ راستی چرا هرگز درباره یک کلمـه یـا یک آیـه قرآن، تحدی نشده هست و آیـا این نشان از معجزه نبودن یک واژه یـا یک آیـه تنـها نیست؟ تحدی درون قرآن فقط درباره سوره، ده سوره و کل کتاب بـه چشم مـی­خورد: ... فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّن مِّثْلِهِ‏ ... (سوره بقره، آیـه 23): ... سوره­ای مانند آن بیـاورید ... ؛ ... فَأْتُواْ بِسُورَةٍ مِّثْلِهِ‏ ... (سوره یونس، آیـه 38): ... شما هم حتما سوره­ای مانند آن بیـاورید[5] ... ؛ ... فَأْتُواْ بِعَشْرِ سُوَرٍ مِّثْلِهِ مُفْترََيَات‏ ... (سوره هود، آیـه 13): ... ده سوره ساختگی مانند آن بیـاورید ... ؛ ... فَأْتُواْ بِكِتَابٍ مِّنْ عِندِ الله‏ ... (سوره قصص، آیـه 49): ... شما از جانب خداوند کتابی بیـاورید ... این امر بدین معنی هست که سوره، ده سوره و کل کتاب، مصداق معجزه جاوید پیـامبر اسلام (صلی الله علیـه و آله و سلم) است. آری واژگان و آیـات، جزئی از اعجاز قرآن است، اما بـه تنـهایی، کلامـی معجز بـه شمار نمـی­رود. (اگر برخی از قرآن شناسان، سوره را بـه معنی مجموعه­ای از آیـات مرتبط بدانند، باز هم خللی بـه این بحث وارد نیست، زیرا بـه هر حال، آیـه تنـها از منظر هیچ قرآن­پژوهی، سوره بـه شمار نرفته است.) برخورد ما با قرآن چگونـه است؟ آیـا از حد فهم واژگان و آیـات فراتر مـی­رویم؟ با این حال، چطور توقع داریم کـه اعجاز را درک کنیم؟ فهم اعجاز درون گرو فهم سوره، ده سوره و یـا کل قرآن است. همان امری کـه کمتر مورد توجه ماست. آری مـی­توان ادعا کرد کـه با اکتفاء بـه نگاه آیـه­ای نمـی­توان قرآن را شناخت و اعجاز آن را وجدان کرد.

2.      قرآن، قانون اساسی دین اسلام و حاکم بر همـه امور است.

یکی از مـهمترین عوامل مـهجوریت قرآن کریم درون ابعاد مختلف، نوع نگاه بـه این کتاب آسمانی است. بـه نظر مـی­رسد که تا زمانی کـه کلام خدای متعالی درون صحیفه وحی، بـه صورت کشکولی از معارف پراکنده و در هم ریخته فهمـیده شود، وضعیت نابسامان فعلی، سامان نمـی­یـابد. اکتفا بـه مطالعه آیـات و سوره­ها و موضوعات بـه صورت از هم گسسته و پراکنده، قرآن را درون حد یک مجموعه از روایـات مجمل تنزل مـی­دهد و تحقق رسالت ویژه این کتاب نورانی را ناممکن مـی­سازد. وقتی یک آیـه را مصداق قرآن بدانیم، قرآن را مصداق روایت مجمل و نیـازمند بیـان روایـات دانسته­ایم. درون این صورت هست که قرآن نقش قانون اساسی را نخواهد داشت. قانون اساسی آن هست که بتواند مـهندسی کلان دین را ارائه دهد. سیستم­های کلان فرهنگی، اجتماعی، سیـاسی، اقتصادی و ... را طراحی کند. جهت­گیری، چارچوب و اسکلت دین را مشخص کند. آیـا با اکتفا بـه نگاه آیـه­ای، قرآن کریم، چنین نقشی خواهد داشت؟ ما با بی­توجهی بـه انسجام و انتظام بی­نظیر درون کلام وحی، ویژگی اساسی آن را نادیده گرفته و سهم خودمان از این کتاب عظیم را درون حد کشکولی از مواعظ اخلاقی محدود کرده­ایم.

3.      قرآن، ثقل اکبر است.

توضیح این مطلب، با ذکر یک مثال، مناسبتر است: ما به منظور درک احکام فقهی بـه آیـات استناد مـی­کنیم. مسلما، آیـات قرآن، اگر درون مقام بیـان جزئیـات ارزیـابی شود، نیـازمند بیـان روایی است. بـه سراغ روایـات مـی­رویم، هم معنی آیـه را مطرح کرده و هم تقیید و تخصیص آن را ارائه داده است. اینک کارآیی آیـه مورد نظر چه خواهد بود؟ اما اگر قرآن را با نگاه مجموعی مورد مطالعه قرار دهیم و آن را درون مقام بیـان جزئیـات ندانیم، ما را بـه سیستم­های کلان دین راهنمایی مـی­کند و این کاری هست که هرگز از روایـات توقع آن را نداریم. قرآن، زیربنا، قانون اساسی، مـهندسی دین و مجموعه سیستم­های کلان مرتبط با هدایت انسان و جامعه انسانی هست و درون این باره حرف آخر را مـی­زند و روایـات، مبین جزئیـات و آئین­نامـه­های اجرایی هست و درون این باره حرف آخر را مـی­زند. هر یک از این دو بدون یکدیگر، ناقص است. قرآن بدون روایت، مانند زیربنا و اسکلت یک ساختمان هست که هنوز نازک­کاری نشده و امکان سدر آن فراهم نیست و روایت بدون قرآن، مانند آجر و مصالح و درب و پنجره و ... هست که درون بنای ساختمان مورد استفاده قرار نگرفته و قابل بهره­برداری نیست. جالب توجه هست که اهل بیت معصوم (علیـهم السلام)، هیچ­گاه درون سیره هدایتی خود، جای قرآن را پر نکرده­اند و همواره انسانـها را بـه طور مستقیم بـه قرآن دعوت فرموده­اند. اما درون مواردی کـه افراد با استناد بـه قرآن و بدون استرشاد از معصومان (علیـهم السلام) وارد حیطه اجرای دین مـی­شدند، آنـها را نـهی مـی­د. یعنی رجوع مستقیم بـه قرآن کریم، به منظور استفاده جزئیـات نیست، بلکه به منظور درک کلیـات است. ناگفته نماند کـه وقتی سخن از کلیـات بـه مـیان مـی­آید، ذهن انسان متوجه گزاره­های کلی مـی­شود، مانند «بیع، حلال است»، «دروغ، حرام است» و ...؛ درون این نوشتار، قرآن کریم، مبین کلیـات دانسته شد، اما نـه فقط بـه معنی گزاره­هایی کلی کـه افزون بر قرآن کریم، عقل آدمـی و سنت هم آنـها را بیـان مـی­کند، بلکه بـه معنی سیستم­های کلان هدایت بشر و جامعه بشری، بـه گونـه­ای کـه فرد، خانواده، جامعه و حکومت، درون تعاملی تکامل­بخش، درون مسیر تعالی قرآنی قرار بگیرند. وقتی کلیـات بـه این معنی مد نظر باشد، قرآن کریم، مـهمترین منبع تشخیص آن خواهد بود. اهل بیت عصمت و طهارت (علیـهم السلام)، مبین جزئیـات و ظرائف و آئین­نامـه­های اجرایی آن خواهند بود. عقل انسانی، قوه فهم و درک و عمل بـه محتوای قرآن و عترت (علیـهم السلام)، خواهد بود. افزون بر اینکه، عقل و فطرت الهی انسان و انسانیت، از قِبَل وحی الهی و سخنان مفسران وحی، شکوفا شده و خود بـه عنوان منبعی دینی مورد استفاده قرار خواهد گرفت و بدین ترتیب، دین، درون وحدت با انسان نقش­آفرینی خواهد کرد و تحمـیل بر بشر بـه شمار نخواهد رفت. بنا بر آنچه گذشت، اگر شناخت ما از قرآن کریم، محدود بـه فهم شش هزار و اندی آیـه باشد، از نقش­آفرینی کلان و بی­نظیر این کتاب محروم مـی­مانیم.

4.      قرآن، مرجعی همگانی است.

عموم مردم و حتی خواص آنان درون مواجهه با قرآن کریم، با واسطه ترجمـه و یـا تفسیر اقدام مـی­کنند و در غالب موارد، خود را درون برابر معارفی پراکنده و ناهماهنگ مـی­یـابند و امکان انس حقیقی با این کتاب آسمانی به منظور ایشان فراهم نیست. كتابي را درون نظر بگيريم كه جمله‌ جمله و يا بند بند آن قيچي شده، سپس قطعات قيچي شده آن، بدون هيچ نظمي و بر اساس اتفاق بـه يكديگر متصل شده است. آيا با مطالعه اين كتاب، پيام و غرض نویسنده آن را درون مي‌يابيم؟! بـه طور مسلم قرآن كريم، چنين وضعيتي ندارد، اما اگر ما درون مطالعه قرآن، بـه نظم و هماهنگي بين آيات و سوره‌هاي آن توجه نكنيم، قرآن را مانند كتابي با وضعيت پیش­گفته مي‌بينيم و در ارتباط با آن ناكام مي‌مانيم. آري، كلام صادر شده از منبع فيض، داراي عاليترين مضامين و برترين سامان است، اما بـه آن کم­توجهی مـی­شود. ترجمـه‌هاي موجود، گرچه درون جايگاه والاي خود ايفاي نقش مي‌كنند، ولي درون برآورده نمودن اين نياز جدي كافي نيستند، زيرا بـه انتظام آیـات و سور درون قرآن توجه كافي نكرده‌اند. بسیـاری از تفاسير گرانمايه هم بـه اندازه لازم و به صورت روشمند و قابل اعتماد، بـه تبيين سامان آيات و سوره‌ها و موضوعات قرآن نپرداخته‌اند و نياز مـهم انس با محتواي قرآن را تامين نمي‌كنند.

چهار دسته پرسش و چهار بند زمـینـه­پاسخ­دهی از منظر خواننده گرامـی گذشت و نشان داد کـه مـهمترین خلأ درون عرصه قرآن­مداری، فقدان نگاه جامع و منسجم بـه این کتاب آسمانی هست و اینک حتما دانست کـه راه حل قرآن کریم، به منظور جبران این نقیصه، «تدبر» است: أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ كاَنَ مِنْ عِندِ غَيرِْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا (سوره نساء، آیـه 82): بعد آیـا درون قرآن تدبر نمـی­کنند که تا به هماهنگی آیـات آن پی ببرند و دریـابند کـه از جانب خدا نازل شده است؟ اگر قرآن از جانب غیر خدا بود، قطعا درون آن ناسازگاری و ناهماهنگی بسیـاری مـی­یـافتند.[6] (سید محمد رضا صفوی، 1385، ص91) این آیـه نشان مـی­دهد کـه قرآن مظهر هماهنگی اعجازین هست و راه درک این هماهنگی، «تدبر درون قرآن» است.

 

آیـات و روایـات تدبر

افزون بر آیـه هشتاد و دوم سوره مبارکه نساء، سه آیـه دیگر درون قرآن کریم، همگان را بـه تدبر درون قرآن فراخوانده است:

أَفَلَمْ يَدَّبَّرُواْ الْقَوْل‏ ... (سوره مؤمنون، آیـه 68): بعد آیـا درون این قرآن، تدبر نکرده­اند که تا بدانند از جانب خداست؟[7] ...  این آیـه شریفه را مـی­توان توبیخی بر عدم تدبر درون قرآن دانست.

كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُواْ ءَايَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب‏ (سوره صاد، آیـه 29): این قرآن کتابی گرانقدر و پر خیر و برکت هست که آن را بـه سوی تو فرستادیم که تا همگان درون آیـات آن تدبر کنند، بعد هدایت­پذیران راهیـاب شوند و عنادپیشگان، عذری بر گمراهی خویش نیـابند و تا صاحبان خرد بـه دلایل حق توجه کنند و به سوی آن هدایت گردند. این کریمـه، تدبر درون قرآن را غایت انزال این کتاب مبارک و زمـینـه­ساز تذکر خردمندان دانسته است.

أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ ... (سوره محمد، صلی الله علیـه و آله و سلم، آیـه 24): بعد آیـا درون قرآن تدبر نمـی­کنند؟[8] ... این آیـه نورانی هم، تحریضی بـه تدبر درون قرآن کریم است. گفتنی است، سیـاق این آیـه و آیـه شصت و هشتم سوره مبارکه مؤمنون، حاکی از آن هست که تدبر نكردن درون قرآن، يكي از عوامل شرك و بي‌ايماني است. درون نتیجه، تدبر، عامل افزایش ایمان توحیدی و تکامل آن است.

پیـامبر اسلام (صلی الله علیـه و آله و سلم) و اهل بیت او (علیـهم السلام) نیز هماهنگ با وحی، همگان را بـه تدبر درون قرآن فراخوانده­اند:

... أوصى رسول الله (صلی الله علیـه و آله و سلم) معاذ بن جبل، فقال له اُوصِيكَ باتِّقاءِ اللهِ وَتَدَبُّرِ القُرآنِ[9] ... (حسن بن ابی الحسن دیلمـی، 1412، ج1، ص73): پیـامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) بـه معاذ بن جبل وصيت كرد و فرمود تو را وصيت مي‌كنم بـه تقواي الهي و ... تدبر درون قرآن ... . سفارش بـه تدبر درون وزان توصیـه بـه تقوای الهی درون این روایت، حاکی از اهمـیت بالای انجام این وظیفه است.

قال أمير المؤمنين (علیـه السلام): ... ألا لا خَيرَ فِي قَراءَةٍ لَيسَ فيها تَدَبُّرٌ ...[10] امير مومنان (عليه السلام) فرمود: آگاه باشيد، فايده‌اي درون قرائت بدون تدبر نيست. بر اساس این روایت نورانی، تدبر وصف لازم قرائت ثمربخش قرآن کریم هست و قرائت سودمند بدون تدبر محقق نمـی­شود. گفتنی هست که این حدیث، بر تمام روایـات مربوط بـه قرائت قرآن حاکم هست و همـه آنـها را بـه لزوم تدبر، مقید مـی­کند.

عَن أبي عبد اللَّه (علیـه السلام) أَنَّهُ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ إِذَا أَخَذَ مُصْحَفَ الْقُرْآنِ وَ الْجَامِعَ قَبْلَ أَنْ يَقْرَأَ الْقُرْآنَ وَ قَبْلَ أَنْ يَنْشُرَهُ يَقُولُ حِينَ يَأْخُذُهُ بِيَمِينِهِ بِسْمِ اللَّهِ ... اللَّهُم‏ ... لَا تَجْعَلْ قِرَاءَتِي قِرَاءَةً لَا تَدَبُّرَ فِيهَا بَلِ اجْعَلْنِي أَتَدَبَّرُ آيَاتِهِ وَ أَحْكَامَهُ آخِذاً بِشَرَائِعِ دِينِك[11] ... : از امام صادق (عليه السلام) نقل شده است، هنگامي كه قرآن را بـه دست مي‌گرفتند، پيش از خواندن و حتی قبل از باز كردنش، آن را درون دست راست مي‌گرفتند و چنين دعا مي‌كردند: بـه نام خدا ... خدايا ... قرائت مرا، قرائت بی تدبر قرار مده، بلكه مرا آن‌گونـه قرار بده كه درون آيات و احكام آن تدبر كنم، درون حالي كه قوانين دين تو را اخذ مي‌كنم. این روایت نورانی نشان مـی­دهد کـه تدبر، سیره مستمره معصومان (علیـهم السلام) است.

سفارش بـه تدبر درون قرآن کریم، از سوی خدای بلند مرتبه، رسول مکرم او (صلی الله علیـه و آله و سلم) و اهل بیت گرامـی آن حضرت (علیـهم السلام)، بدین سبب هست که تدبر، یک وظیفه مـهم قرآنی و یک جریـان علمـی و فرهنگی، به منظور فهم قانونمند و هماهنگ قرآن کریم است. تدبر، برنامـه­ای، به منظور زمـینـه­سازی نفوذ فرهنگ عمـیق و جامع قرآنی بـه زیربنا و سطح جامعه اسلامـی هست که این مـهم بـه توفیق هر چه بیشتر انسان و انسانیت، درون گذر از مادیت و سیر درون معنویت و نیل بـه مقام رفیع عبودیت خواهد انجامـید. استراتژی مـهمـی هست که بارها و بارها درون بیـان و بنان اما راحل (ره) و رهبری معظم انقلاب هم بر آن تاکید شده است. بـه عنوان نمونـه، رهبر معظم انقلاب طی سخنانی فرموده­اند: «... تلاوت قرآنى مطلوب هست كه انسان با تدبر بخواند و كلمات الهى را بفهمد، كه بـه نظر ما مى‏شود فهميد. اگر انسان لغت عربى را بلد باشد و آنچه را هم كه بلد نيست، بـه ترجمـه مراجعه كند و در همان تدبر كند؛ دو بار، سه بار، پنج بار كه بخواند، انسان فهم و انشراح ذهنى نسبت بـه مضمون آيه پيدا مى‏كند كه با بيان ديگرى حاصل نمى‏شود؛ بيشتر با تدبر حاصل مى‏شود؛ اين را تجربه كنيد. لذا انسان بار اول وقتى مثلاً ده آيه‏ى مرتبط بـه هم را مى‏خواند، يك احساس و يك انتباه دارد؛ بار دوم، پنجم، دهم كه همين را با توجه مى‏خواند، انتباه ديگرى دارد؛ يعنى انسان انشراح ذهن پيدا مى‏كند. هرچه انسان بيشتر انس و غور پيدا كند، بيشتر مى‏فهمد؛ و ما بـه اين احتياج داريم ... بنابراين درون زندگى حتماً قرآنِ با تدبر را درون نظر داشته باشيد و نگذاريد حذف شود.» (قسمتي از بيانات رهبر معظم انقلاب اسلامى‏ در ديدار اعضاى هيأت دولت، 17/7/84‏‏)

مفهوم­شناسی تدبر

آیـات الهی و بیـانات نورانی معصومان (علیـهم السلام) درون خصوص تدبر، هر حق­جویی را درون مقام فهم معنی آن قرار مـی­دهد. از این رو، بیـانی کوتاه درون این باره، زیبنده ادامـه نوشتار خواهد بود:

تعريف صحيح تدبر درون قرآن، مبتنی بر شناسايي مفهوم لغوي تدبر و آن نيز درون گرو بررسي معني ماده و هيأت اين واژه درون 1. قرآن و منابع لغوی است:

ماده تدبر: ریشـه این واژه دبر و در لغت بـه معني پشت و پشت سر اشيا است. (حسن مصطفوی، 1360، ج3، ص173؛ سید علی اکبر قرشی، 1371، ج2، ص326؛ فخرالدین طریحی، 1375، ج3، ص298؛ حسین بن محمد راغب اصفهانی، 1412، ج1، ص306؛ محمد بن مکرم ابن منظور، 1411، ج4، ص268؛ و خلیل بن احمد فراهیدی، 1410، ص31) اين ماده  44 بار  و به 11 صورت، درون قرآن کریم استعمال شده و معنی پیش­گفته، با همـه موارد مطابق است. (سوره آل عمران، آيه 111؛ سوره نساء، آيه 82؛ سوره انعام، آيه 45؛ سوره انفال آيه 16؛ سوره توبه، آيه 25؛ سوره يونس، آيه 3؛ سوره نمل، آيه 10؛ سوره ص، آيه 29؛ سوره طور، آيه 49؛ سوره معارج، آيه 17؛ سوره نازعات، آيه 5؛ و ...)

هيأت تدبر: تدبر بر وزن تفعل و این هیأت به منظور مطاوعه تفعيل است[12]. (حسن مصطفوی، 1360، ج3، ص176) بر همين اساس براي تشخيص معني تدبر، گريزي از بررسي مفهوم تدبير نيست.

تدبير: درون كتب واژه‌شناسي، معاني متعددي براي تدبير ذكر شده كه برخي از آنـها عبارت هست از:

التدبير فی الأمر أن تنظر إلی ما تؤول إلیـه عاقبته (محمد بن مکرم ابن منظور، 1414، ج4، ص273؛ و فخرالدین طریحی (1375)، ج3، ص299): تدبیر درون کار، نظر درون آخر و عاقبت آن است.

التدبير التفكر في دبر الأمور (حسین بن محمد راغب اصفهانی، 1412، ج1، ص307): تدبیر، تفکر درون آخر امور است.

و أما التدبير تصيير الشيء ذا عاقبة بأن يكون الشيء علي عاقبة حسنة و نتيجة مطلوبة ... معني التدبير بالنسبة إلي الله تعالي معلوم و تدبيره تعالي عبارة عن تنظيم أمور العالم و ترتيبه و جعل الأمور علي أحسن نظام و اتقن صنع منتج (حسن مصطفوی، 1360، ج3، ص175): و اما تدبیر، عاقبت­دار چیزی است، بـه این معنی کـه عاقبتی نیکو و نتیجه­ای مطلوب داشته باشد ... معنی تدبیر نسبت بـه خدای متعالی، تنظیم امور عالم و ترتیب آن و قرار امور بر بهترین نظام و متقن­ترین ساختار منتج است.

بيان اول و دوم درباره مفهوم تدبير خالي از اشكال نيست، زيرا ماده دبر را درون اصل معني تدبير درون نظر نگرفته و به حاشيه رانده‌اند. توضيح اينكه درون عبارتهاي «النظر في عاقبة الأمر» ‌و «التفكر في دبر الأمور»، قسمت اصلي معني، واژه‌هاي «النظر» و «التفكر» هست كه هيچ ارتباط روشني با ماده يا هيأت تدبر ندارد و قسمت فرعي و حاشيه‌اي معني، «في عاقبة الأمر»‌ و «في دبر الأمور» هست كه با معني تدبر مرتبط است؛ بیـان سوم درباره معنی تدبیر خالی از این اشکال هست و نشان مي‌دهد كه دو بیـان پیشین، تدبير را بـه لازم آن معنا كرده‌اند. بنابراین ريشـه لغوي و ساختار لفظي تدبير، اقتضا مي‌كند کـه آن را بـه معنی پشت سر هم چيدن حكيمانـه بدانيم كه با سومين مفهوم از مفاهيم پيش‌گفته، كاملا هماهنگ هست و استعمالات قرآني نيز آن را تأييد مي‌كند: ... یدبر الأمر ... (سوره رعد، آیـه 2): ... او کار جهان را تدبیر مـی­کند ... علامـه طباطبايي (ره) ذيل اين آيه مي‌فرمايد: التدبير هو الإتيان بالشي‏ء عقيب الشي‏ء و يراد بـه ترتيب الأشياء المتعددة المختلفة و نظمـها بوضع كل شي‏ء في موضعه الخاص بـه بحيث يلحق بكل منـها ما يقصد بـه من الغرض و الفائدة ... [13]: تدبیر آوردن چیزی بـه دنبال چیز دیگر هست و مراد از آن ترتيب اشياء متعدد مختلف پشت سر يكديگر است، بـه گونـه‌اي كه هر شيء درون جايگاه خاص خود قرار گيرد و غرض و فايده و مقصود، بر آن مترتب شود ...

تدبر: حال کـه معنی تدبیر دانسته شد، مـی­توان معنی تدبر را نیز تشخیص داد:

و أما التدبر فهو تفعل لمطاوعة التفعيل فحقيقة معناه حصول مفهوم التدبير و اختيار ذالك المفهوم[14] ...  و اما تدبر، بعد آن تفعل به منظور مطاوعه تفعیل است، بعد حقیقت معنی آن حصول مفهوم تدبیر و اختیـار آن مفهوم هست ...

آری ريشـه لغوي و ساختار لفظي تدبر، ايجاب مي‌كند كه آن را پذیرش (مطاوعه) چينش حكيمانـه (تدبير) بدانيم. برخي بدون جمع‌بندي صحيح از ماده و هيأت، تدبر را اينگونـه معني كرده‌اند:

التدبير أن تنظر إلي ما تؤول إليه عاقبته و التدبر التفكر فيه[15] : تدبیر درون کار، نظر درون آخر و عاقبت آن و تدبر، تفکر درون آن است.

روشن هست که درون این بيان، مفهوم ماده درون اصل معني دخالت داده نشده است.

***

با توجه بـه آنچه گذشت، مـی­توان گفت کـه تدبر قرآن، پذیرش تدبیر آن است. آری کلام خدا يا هر كلام ديگري، محصول تدبير حروف و كلمات و عبارات و جملات درون كنار يكديگر است. متکلم، کلمات را تدبیر مـی­کند (پشت سر هم مـی­چیند) و جملات را پدید مـی­آورد. جملات را تدبیر مـی­کند و پاراگرافها را ایجاد مـی­کند و ...؛ مخاطب این متکلم، حتما تدبیر او را بفهمد، یعنی حتما تدبر کند. بدین معنی کـه چینش کلمات را دریـابد که تا به مفهوم جملات نائل شود. چینش جملات را دریـابد که تا به مفهوم پاراگرافها دست پیدا کند و ...

بر همـین اساس، تدبیر خدا درون قرآن، چینش واژگان به منظور به دست آمدن آیـات، چینش آیـات به منظور به دست آمدن سوره­ها و چینش سوره­ها به منظور سامان کل قرآن کریم است. این تدبیر الهی درون قرآن، تدبر مخاطبان قرآن را طلب مـی­کند و آن، درک چینش واژگان به منظور فهم آیـات، چینش آیـات به منظور فهم سوره­ها و در نـهایت، تشخیص حکمت چینش سوره­ها به منظور فهم کل قرآن است.

جالب هست بدانیم کودکان درون اوان کودکی خویش جملات را بـه صورت کلمـه کلمـه مـی­شنوند و مـی­فهمند و از این رو توانایی جمله­سازی هم ندارند، زیرا توانمندی عقلی کافی به منظور ادراک ارتباط مـیان کلمات را ندارند و به تدریج و به موازات رشد عقلانی، بـه مـهارت تشخیص ارتباط مـیان کلمات و فهم جملات و حتی جمله­سازی دست مـی­یـابند و باز هم بـه تناسب رشد بیشتر، قدرت فهم ارتباط مـیان جملات را هم بـه دست مـی­آورند. ما نیز درون برخورد با قرآن کریم اگر مانند کودکان عمل کنیم تنـها کلمات قرآن را مـی­فهمـیم و نمـی­توانیم بـه معانی آیـات قرآن دست پیدا کنیم، اما اگر قرآن را درون مقام یک متکلم حکیم قرار دهیم و خود را مخاطب عاقل آن بدانیم، بـه تدریج توانایی فهم ارتباط مـیان کلمات و ادراک جملات و آیـات؛ فهم ارتباط مـیان جملات و آیـات و ادراک سوره­ها؛ و حتی توان فهم ارتباط سوره­ها و ادراک جامع قرآن (البته درون حد ظاهر) را مـی­یـابیم و این همان تدبر است.

اشکال: تدبر پذیرش تدبیر هست و این حروف و کلمات هستند کـه تدبیر الهی را مـی­پذیرند، بعد آنان متدبر هستند، نـه ما؛

جواب: خدای متعالی، تدبر را از ما خواسته هست و نـه از حروف و کلمات؛ چون تدبر، مطاوعه غير اختياري تدبير از سوي حروف يا اشياء خارجي نيست. توضیح: درون معناي مطاوعي باب تفعل، نوعي اختيار و آگاهانـه بودن لحاظ شده هست بر خلاف معناي مطاوعي باب انفعال، بنابراين اگر بنا بود مطاوعه غير اختياري حروف يا اشياء خارجي درون قالب لفظ درآيد، بـه صورت اندبار بيان مي‌شد. درون نتيجه تدبر بـه معني پذيرش و كشف آگاهانـه تدبير محقق شده درون اشياء يا كلام است. آنجا كه تدبير نسبت بـه اشياء عيني خارجي صورت مي گيرد، مراد از تدبر، فهم و پذيرش آن هست و آنجا كه تدبير كلام مطرح است، مراد از تدبر دريافت تدبير موجود درون كلام، از سوي مخاطبان آن خواهد بود و اين همان عنصري هست كه تدبر را راه فهم نظم ويژه قرآن و ايمان بـه الهي بودن آن قرار داده است. كاربردهاي قرآني تدبر، مؤيد همين معنا از تدبر درون قرآن است:

1.      أَ فَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْءَانَ وَ لَوْ كاَنَ مِنْ عِندِ غَيرِْ اللَّهِ لَوَجَدُواْ فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا (سوره نساء، آیـه 82): بعد آیـا درون قرآن تدبر نمـی­کنند که تا به هماهنگی آیـات آن پی ببرند و دریـابند کـه از جانب خدا نازل شده است؟ اگر قرآن از جانب غیر خدا بود، قطعا درون آن ناسازگاری و ناهماهنگی بسیـاری مـی­یـافتند. علامـه طباطبايي (ره) ذيل اين آيه مي‌فرمايند: التدبير هو أخذ الشي‏ء بعد الشي‏ء و هو في مورد الآية التأمل في الآية عقيب الآية أو التأمل بعد التأمل في الآية لكن لما كان الغرض بيان أن القرآن لا اختلاف فيه و ذلك إنما يكون بين أزيد من آية واحد، كان المعنى الأول أعني التأمل في الآية عقيب الآية هو العمدة و إن كان ذلك لا ينفي المعنى الثاني أيضا[16] : تدبير بـه معناي گرفتن چيزي بعد از ديگري هست كه درون اين آيه بـه معني تامل درون آيه بعد از آيه ديگر هست يا بـه معناي تامل بعد از تامل درون آيه است. با توجه بـه اينكه غرض آيه، بيان اين مطلب هست كه درون قرآن اختلافي نيست و درك اين حقيقت با توجه بـه بيش از يك آيه امكان‌پذير است، معني اول يعني تامل درون آيه بعد از آيه ديگر مناسبتر است، هرچند كه اين مسئله معني دوم را نفي نمي‌كند. بر اساس ظاهر آيه كه دفع اختلاف و ناهماهنگي از قرآن هست و با توجه بـه توضيحات حضرت علامـه (ره)، مي‌توان نتيجه گرفت كه تدبر درون قرآن بـه معني كشف هماهنگي قرآن است. 

2.      كِتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَيْكَ مُبَارَكٌ لِّيَدَّبَّرُواْ ءَايَاتِهِ وَ لِيَتَذَكَّرَ أُوْلُواْ الْأَلْبَاب‏ (سوره صاد، آیـه 29): این قرآن کتابی گرانقدر و پر خیر و برکت هست که آن را بـه سوی تو فرستادیم که تا همگان درون آیـات آن تدبر کنند، بعد هدایت­پذیران راهیـاب شوند و عنادپیشگان، عذری بر گمراهی خویش نیـابند و تا صاحبان خرد بـه دلایل حق توجه کنند و به سوی آن هدایت گردند. علامـه طباطبايي (ره) ذيل اين آيه شريفه مي‌فرمايند: توصيفه [الكتاب] بالإنزال المشعر بالدفعة دون التنزيل الدال على التدريج لأن ما ذكر من التدبر و التذكر يناسب اعتباره مجموعا لا نجوما مفرقة[17] : درون اين آيه سخن از انزال كتاب هست كه مشعر بـه نزول دفعي است، نـه از تنزيل كه دال بر تدريج است، چون تدبر و تذكر مذكور درون آيه مناسب با لحاظ مجموع كتاب هست نـه توجه پراكنده و جداجدا. طبق بيان حضرت علامـه (ره)، تدبر با اعتبار مجموع كتاب متناسب هست كه خالي از اشعار بـه مفهوم كشف هماهنگي نيست.

تعریف «تدبر درون قرآن»:

اینک کـه معنی ماده و هیأت تدبر و همچنین مفهوم لغوی تدبیر و تدبر قرآن مشخص شد، مـی­توان تعریفی از تدبر ارائه داد:

«فهمِ روشمند و هماهنگ ظاهر قرآن كريم»

توضیح: تدبر، فهمـی منسجم و هماهنگ هست که حتما از تنگنای سلایق شخصی عبور کرده و در شاهراه قانون و ضابطه عقلایی (ادبیـات، مرتکزات فطری منطق و اصول) صورت بگیرد و بستر محکم این شاهراه چیزی جز ظاهر قرآن کریم نیست. آری تدبر، فهم قانونمند سیـاقی و مقایسه­ای و به دیگر بیـان، فهم مجموعی ظاهر قرآن است.

خلاصه­ای از نتیجه تدبر درون سوره مبارکه جمعه

این قسمت از نوشتار با ارائه اجمالی از تدبر سوره جمعه، تلاش دارد که تا روزنـه­ای به منظور رسیدن مخاطب بـه فهمـی عینی از معنای تدبر بگشاید. هرچند این اندک، تنـها نمـی از یم و اندکی از بسیـار است:

چهار آیـه نخست (1 که تا 4) از آیـات یـازده­گانـه این سوره مبارکه، از بعث رسول (صلی الله علیـه و آله و سلم) از سوی پروردگار سبحان بـه منظور تزکیـه و تعلیم امت، بر اساس آیـات الهی خبر مـی­دهد.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ‏

يُسَبِّحُ لِلَّهِ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ مَا فىِ الْأَرْضِ المَْلِكِ الْقُدُّوسِ الْعَزِيزِ الحَْكِيم ِ(1) هُوَ الَّذِى بَعَثَ فىِ الْأُمِّيِّنَ رَسُولًا مِّنـهُْمْ يَتْلُواْ عَلَيهِْمْ ءَايَاتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَ الحِْكْمَةَ وَ إِن كاَنُواْ مِن قَبْلُ لَفِى ضَلَالٍ مُّبِينٍ (2) وَ ءَاخَرِينَ مِنـهُْمْ لَمَّا يَلْحَقُواْ بهِِمْ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الحَْكِيمُ (3) ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَن يَشَاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ (4)

چهار آیـه بعدی (5 که تا 8) ذکر مثالی درباره امت یـهود است،انی کـه از زیر بار تعالیم تورات، شانـه خالی د و از کتاب آسمانی جز سنگینی ظاهری آن، چیزی بـه دوش نکشیدند.

مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُواْ التَّوْرَئةَ ثمُ‏َّ لَمْ يحَْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يحَْمِلُ أَسْفَارَا  بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُواْ بَِايَاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لَا يهَْدِى الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ (5) قُلْ يَأَيهَُّا الَّذِينَ هَادُواْ إِن زَعَمْتُمْ أَنَّكُمْ أَوْلِيَاءُ لِلَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ المَْوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ (6) وَ لَا يَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدَا بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ  وَ اللَّهُ عَلِيمُ  بِالظَّالِمِينَ (7) قُلْ إِنَّ الْمَوْتَ الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَاقِيكُمْ  ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلىَ‏ عَلِمِ الْغَيْبِ وَ الشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ (8)

سه آیـه انتهایی سوره (9 که تا 11) درباره نماز جمعه هست و مومنان را بـه ترجیح یـاد خدا بر بیع؛ و همراهی با رسول خدا (صلی الله علیـه و آله و سلم) بر لهو و تجارت دعوت مـی­کند.

يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ إِذَا نُودِىَ لِلصَّلَوةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْاْ إِلىَ‏ ذِكْرِ اللَّهِ وَ ذَرُواْ الْبَيْعَ  ذَالِكُمْ خَيرٌْ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ (9) فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَوةُ فَانتَشِرُواْ فىِ الْأَرْضِ وَ ابْتَغُواْ مِن فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُواْ اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكمُ‏ْ تُفْلِحُونَ (10) وَ إِذَا رَأَوْاْ تجَِرَةً أَوْ لهَْوًا انفَضُّواْ إِلَيهَْا وَ تَرَكُوكَ قَائمًا  قُلْ مَا عِندَ اللَّهِ خَيرٌْ مِّنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجَارَةِ  وَ اللَّهُ خَيرُْ الرَّازِقِينَ(11)

حال سؤال این است: آیـا آیـات سوره جمعه، سه دسته جدا از هم و بی­ربط هست که بر اساس اتفاق درون یک سوره گرد آمده است؟ یـا هدف غیر قابل فهمـی از جمع این آیـات درون کنار یکدیگر وجود دارد؟ پاسخ منفی است، زیرا این سه  مجموعه          بر اساس حکمت الهی و با هدف روشن هدایتی، بـه دست وحی درون کنار هم و با این ترتیب جمع شده هست و تدبر، راه درک این هماهنگی و این هدف است.

 

ارتباط و هماهنگی سه دسته از آیـات این سوره مبارکه بدین بیـان قابل طرح است:

1.      ارتباط دسته دوم با دسته اول: درون دسته دوم سخن از یـهودیـانی هست که درون برخورد با تزکیـه انبیـای الهی مشکل داشته و از آن سرباز مـی­زدند درون حالی کـه بر اساس دسته نخست، غایت نـهایی بعث رسل بود. تقديم تزكيه بر تعليم درون آيات دسته اول بيانگر اين حقيقت هست كه تاكيد آن بر تربيت هست و درون مقام تربيت، تزكيه و طهارت درون بر تعليم معارف حقه مقدم است.

2.      ارتباط دسته سوم با دسته دوم: از آیـات دسته دوم دانستیم کـه یـهودیـان مرگ­گریز هستند. مرگ گريزي نشانـه‌اي از دنياگرايي يهوديان هست و همين دنياگرايي سبب عمل نكردن بـه تعاليم الهي و در نتيجه تربيت نشدن آنان شد، حال اگر دنياگرايي درون ميان امت اسلام باب شود، آنان نيز تربيت نخواهند شد و تعاليم وحياني درون ايشان اثر نخواهد كرد، برخي با ترجيح بيع و تجارت و لهو بر ذكر خدا و همراهي با رسول خدا درون نماز جمعه، نشان دادند كه درون عمل دنيا را بر آخرت و بيع و تجارت و لهو را بر ذكر خدا و همراهي با رسول او ترجيح مي‌دهند و اين همان آفتي هست كه يهود را گرفتار دنياگرايي و آخرت گريزي كرد، بعد به جاست كه براي هميشـه ذكر خدا و همراهي با رهبر الهي را بر دنيا و بيع و تجارت ترجيح دهند و این محتوای دسته سوم است.

با توجه بـه ارتباط پیش­گفته، غرض سوره «تبیین نظام هدایت اجتماعی» هست و سیر هدفمند هدایتی آن درون چند مرحله قابل بیـان است:

1.      آیـات دسته نخست، حاکی از این حقیقت است: «برنامـه هدایت حتما وحیـانی باشد.»

2.      آیـات دسته دوم، گویـای این مـهم است: «به برنامـه وحیـانی هدایت حتما عمل کرد»

3.      آیـات دسته سوم، مبین این اساس است: «در عمل بـه برنامـه وحیـانی هدایت، تقدم با امور معنوی (یـاد خدا و حرکت پشت سر ولی خدا) است.»

 

اینـها مراحل نظام هدایت اجتماعی هست که درون قالب نمودار زیر قابل تبیین است:

 

ترجيح معنويات بر ماديات

ملک و ولایت خدا

بعث رسول به منظور تزکیـه و تعلیم امت

لزوم عمل بـه تعالیم وحی

سیـاست لازم درون عمل بـه تعالیم وحی

ترجیح همراهی با پيامبر بر لهو و تجارت

ترجيح ذكر خدا و نماز بر تجارت

نماز جمعه

 

     

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نمودار و ساختار سوره مبارکه جمعه

نتیجه­­گیری

 

کم­توجهی بـه انسجام هدایتی قرآن کریم، تنـها کم­رونقی یک فعالیت قرآنی غیر لازم نیست، بلکه محرومـیت از نقش­آفرینی ویژه کلام وحی درون ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی انسان است. بر این اساس، تدبر کـه فهم روشمند و هماهنگ ظاهر قرآن است، بـه عنوان راه فهم منسجم کتاب آسمانی، ضرورتی گریزناپذیر به منظور ترویج و گسترش فرهنگ قرآنی است. بدون نگاه تدبری، بـه هیچ وجه از حاکمـیت قرآن، خبری نخواهد بود، هرچند حضور پر رنگ قرآن کریم درون عرصه­های مختلف، بدون جریـان درون متن زندگی، یعنی همان مـهجوریت مدرن منتفی نخواهد بود.

 

 

فهرست منابع

 

1.      قرآن کریم (1385)، قم: دفتر نشر معارف، چاپ اول.

2.      ابن منظور محمد بن مكرم‏ (1411)، لسان العرب،‏ بيروت‏: دار صادر، چاپ سوم‏.

3.      ثقة الاسلام کلینی (1365)، الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامـیة، چاپ چهارم.

4.      دیلمـی حسن بن ابی الحسن (1412)، ارشاد القلوب، انتشارات شریف رضی، چاپ اول.

5.      راغب اصفهانى حسين بن محمد (1412)، المفردات في غريب القرآن‏، تحقيق: صفوان عدنان داودى،‏ دمشق بيروت‏: دارالعلم الدار الشامية، چاپ اول.

6.      صفوی سید محمد رضا (1385)، ترجمـه قرآن بر اساس المـیزان، قم: دفتر نشر معارف، چاپ اول.

7.      طباطبايى سيد محمد حسين‏ (1417)، الميزان فى تفسير القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامـی جامعه مدرسین حوزه علمـیه قم، چاپ پنجم.

8.      طريحى فخر الدين‏ (1375)، مجمع البحرين، تحقیق: سید احمد حسینی، تهران‏: كتابفروشى مرتضوى‏، چاپ سوم.

9.      عاملی شیخ حر (1409)، وسائل الشیعة، قم: مؤسسه آل البیت لإحیـاء التراث، چاپ اول.

10.  فراهيدى خليل بن احمد (1410)، كتاب العين‏، قم‏: انتشارات هجرت‏، چاپ دوم‏.

11.  قرشى سيد على اكبر (1371)، قاموس قرآن‏، تهران‏: دار الكتب الإسلامية، چاپ ششم‏.

12.  محدث نوری (1408)، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسه آل البیت لإحیـاء التراث، چاپ اول.

13.  مجلسی محمد باقر (1404)، بحار الأنوار، بیروت: مؤسسة الوفاء.

14.  مصطفوى حسن‏ (1360)، التحقيق في كلمات القرآن الكريم‏، تهران: بنگاه ترجمـه و نشر کتاب.


[1]  سيد محمدرضا صفوي، ترجمـه قرآن بر اساس المـیزان، قم: دفتر نشر معارف،صفحه 589، چاپ اول.

[2]  شيخ حر عاملي، 1409، ج27، ص33

[3]  سید محمد رضا صفوی، ترجمـه قرآن بر اساس المـیزان، قم: دفتر نشر معارف،صفحه 362 ، چاپ اول.

[4]  علامـه مجلسی، 1404، ج30، ص65

[5]  همان- صفحه 213

[6]  سید محمد رضا صفوی، ترجمـه قرآن بر اساس المـیزان، قم: دفتر نشر معارف،صفحه 91، چاپ اول.

[7]  سید محمد رضا صفوی، ترجمـه قرآن بر اساس المـیزان، قم: دفتر نشر معارف،صفحه 346، چاپ اول.

[8]  همان . صفحه 509

[9]  حسن بن ابی الحسن دیلمـی، 1412، ج1، ص73

[10]  ثقة الاسلام کلینی، 1365، ج1، ص36

[11]محدث نوری، مستدرک الوسائل، قم: مؤسسه آل البیت لإحیـاء التراث، ج4، صفحه372، چاپ اول.

 

[12] حسن مصطفوی، 1360، ج3، ص176

[13] محمد حسین طباطبایی، الميزان فى تفسير القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامـی جامعه مدرسین حوزه علمـیه قم، چاپ پنجم، ج11، ص 289

[14] حسن مصطفوی، 1360، ج3، ص176

[15] محمد بن مکرم ابن منظور،لسان العرب،‏ بيروت‏: دار صادر، جلد4، صفحه273، چاپ سوم‏.

[16] محمد حسین طباطبایی، الميزان فى تفسير القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامـی جامعه مدرسین حوزه علمـیه قم، چاپ پنجم، ج5، ص19

1.      [17] محمد حسین طباطبایی، الميزان فى تفسير القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامـی جامعه مدرسین حوزه علمـیه قم، چاپ پنجم، ج17، ص197




[وب سایت شخصی دکتر مسعود ... - afzadi.com هم خانواده درس نام نیکو ونقش خردمندان]

نویسنده و منبع |